یاسور - نگین اشکورات (گیلان)

معرفی روستای یاسور (سعید عینی پور)

یاسور - نگین اشکورات (گیلان)

معرفی روستای یاسور (سعید عینی پور)

دل نوشته های شیرین3

سلام
امروز اولین باری بود که وبتون رو دیدم با این که الان ساری و دور از وطن هستم ولی احساس نزدیکی به زادگاه پدری دارم یاد پدربزرگ مرحومم رستم علی.یاد قامت خمیده ی مادربزرگ.یاد عسل طبیعی.یاد باغ گل گاوزبان.یادباغ فندق محلابون.یاد هیاهوی و شیطنت بچگانه.یاد پیاده روی 8 ساعته به لپاسر
و برای تداعی تمام این خاطرات از شما واقعا ممنون 

 

نویسنده: رستمی  

 

گزارش مراحل ساخت مسجد یاسور و برداشت محصولات کشاورزی

پیرو درخواست دوست عزیزمون آقای موسی پور  

 

 

سلام 
 

 از مراحل ساخت مسجد یاسور و برداشت محصولات کشاورزی در روستای یاسور گزارش تهیه نمائید. 

 

نویسنده: موسی پور  

  

 

خدمت دوست عزیزمون و یاسوری های عزیز عرض کنم که در تاریخ11/05/1393  دیوارچینی مسجد به اتمام رسیده و هم اکنون مشغول کچ کاری و برق کشی ساختمان  می باشند.فعلا از برداشت محصولات گزارشی آماده نیست ولی تا آنجایی که مطلع هستم تمامی محصول فندق و گردو روستای یاسور به علت سرمای شدید در فصل بهار از بین رفته و تنها محصول قابل برداشت گل گاوزبان و لوبیا می باشد.    

 

دل نوشته های شیرین

 

 

 

 

بنام خدا
سلام دوست گرامی

برایتان قبل از هر چیز ارزوی سلامتی وبهروزی را از خدا طلب میکنم

هرچند دیر وبه فاصله اما دوباره عشق به زادگاهم وادارم کرد تادوباره ضمن عرض سلام خدمت شما وتمامی یاسوریهای گرامی چه انانی که مربوط به نسل گذشته بوده وسعادت زیارتشان را داشته ام وسروران همیشگی بنده محسوب میشوند وهمیشه خاطرات من با نام ویاد شان پیوندی ناگسستنی دارد وچه نسل نوینی که سرمایه های اینده این سرزمین وزادگاه اجدای خود *یاسور* میباشند با توجه به یادداشت نخستم خدمت شما وبا توجه به قولی که داده بودم از انجایی که حاصل حدو چهل سال فعالیت ادبی من در حوزه *شعر *بوده وبه دلایل متعدد موفق به نشر انها بصورت کتاب نشده ام بر خود لازم دانستم که حداقل انها را به رویت عزیزان همولایتی خودم *یاسوریهای * عزیز قرار برسانم ودر اینده ای نزدیک در وبلاگی مستقل بنام * یاسور-- قلب من *به مرور خواهم گذاشت تا حداقل دوستداران شعر روستایم هر چند با سلایق وعلایق گونه گون وقابل احترام نظری هر چند کوتاه وبه دلخواه به اثار ادبی یکی از هم روستاییان خویش داشته باشند .
به پاس محبت های جنابعالی در تلاش برای شناساندن روستایی که من هر لحظه ودر هر مکان هنوز عطر پونه های کنار چشمه سارها تصویر قامت بلند راش دارها عطر گل گل گاو زبا ن و گل ختمی حتی تصویر روزهای مه گرفتگی از اسمان رود تا هفت خانی از پس کلاسی تا دلیجان وتله سر را در ذهن خویش چون معبودی عزیز به یادگار دارم وبا تمام وجودم حس میکنم در صورت قبول یک غزل ویک دو بیتی را تقدیم شما وشعر ی ازاد بنام *تنهایی * را تقدیم سروران وبزرگوران یاسور میکنم *
*در اخر یک گلایه * در نوشته قبلی من پسوند یاسوری من فراموشتان شده بود ا*
برای شما بهترینها را ارزو میکنم  


-هادی رمضانپور یاسوری-

پنجره

 

پنجره

پنجره های بسته . مژده . باز می شو ید
بهار میرسد ز ره . پر از نیاز می شو ید


صدای گرم باغبان . صدای پای غنچه ها
حکایتی شنیدنی ست که جمله ساز میشو ید


غبار خواب چهره تان زغم زدوده می شود
زعطر یاس ونسترن سبوی ناز می شو ید


به قاب خویش می کشید عروس سبز باغ را
طلایه دار عاشقان سر فراز می شو ید


صدای سبز جویبار نماز صبح و شامتان
وقتی به خلوت خدا . شکوه راز می شو ید


به دلبری قبای غنچه می درید
وقتی که همسخن به ناز به سرو ناز می شو ید


*هادی *دلم گرفت ز بی طراوتی باغ
پنجره های بسته کار ساز می شو ید


هادی رمضانپور یاسوری

معجزه سخن

 

 

معجزه سخن

به یک لبخند گاهی میتوان پیروز میدان شد

به حرفی تلخ هم عمری پشیمان شد


نه تسبیح و ردا و مهر و سجاده

به دل نشکستنی هم می توان هر دم مسلمان شد


هادی رمضانپور یاسوری

تنهایی

 

تنهایی
واین شبها
چه تاریکند وسرد و ابر الودند
تنم انگار میسوزد
نگاهم سرد ومبهوت است
کسی درب را نمی کوبد
صدای بی کسی تا دور دستها
میشود اوار
ودستانم پرستار تن تبدار مهتابند
نگاه من به جای لب می بوسند
لبانم با نگاه اواز می خوانند
دلم با هر سخن
از غربتی
یا هجرتی
اوار میگردد
نه نای رفتنم مانده ست
نه نای ماندنم
اما
نمی دانم
که این شب تا چه وقت بیتوته
خواهد کرد
درون خانه قلبم 

 

نویسنده: هادی رمضانپوریاسوری

کسی درب را نمی کوبد

 

کسی درب را نمی کوبد
نمی ارد خبر از روشنای روز
دلم از غصه دارد می شود
چون غنچه های نورسیده در مسیر بادها
پر پر
کسی با من سخن از صبح نمی گوید
هر از گاه ماهتابم میزند لبخند
فراز ابرهای درهم وبر هم
وهر چند تلخ
هر چند سرد
به خود اندیشه میدارم
میان خواب و بیداری
خدایا زندگی این است ؟  

 

هادی رمضانپوریاسوری

کسی درب را نمی کوبد

 

 

تمامی درد
تمامی رنج
کسی درب را نمی کوبد

نه پیکی 
 

قاصدی
حرفی
کلامی
نه اوازی
نه او ایی
سلامی

کسی درب را نمی کوبد

ومن
تنهای
تنهایم


هادی رمضانپور یاسوری