یاسور - نگین اشکورات (گیلان)

معرفی روستای یاسور (سعید عینی پور)

یاسور - نگین اشکورات (گیلان)

معرفی روستای یاسور (سعید عینی پور)

اشکور را دریابید


اشکور به مجموعه روستاهایی گفته می‌شود که در شهر رحیم‌آباد واقع در شهرستان رودسرکه شرقی‌ترین شهرستان گیلان می‌باشد، قرار دارد. اشکور با دو استان مازندران و قزوین همسایه است و بسیاری از ترددهای مردم منطقه از طریق جاده اشکورات که زیبایی وصف‌ناپذیری دارد، انجام می‌شود و طبیعت فوق‌العاده اشکور همه ساله مهمانان زیادی را در خود پذیراست.

اما به علت قدرت دو همسایه شهری یعنی کلاچای و املش و ضعف مدیریتی رحیم‌آباد، تعداد روستاهای اشکور از حدود 420روستا به 218 روستا رسیده که باعث کوچک شدن شهر رحیم‌آباد از لحاظ وسعت و بخصوص جمعیت شده که نارضایتی اهالی اشکور و رحیم‌آباد را به‌دنبال داشته است. این امر همچنین مانع شهرستان شدن رحیم‌آباد و نرسیدن امکانات و بودجه لازم به این بخش بزرگ شده که مشکلات زیادی را به وجود آورده است.

جاده رحیم‌آباد به اشکورات و بالعکس به علت رفت وآمد‌های ماشین‌های سنگین که مسیر حمل سیمان از دیلمان به سمت رحیم‌آباد است و همچنین ماشین‌هایی که از کارخانه شن لیما به سمت رحیم‌آباد می‌آیند،دچار شکستگی و در برخی نقاط باعث کنده شدن آسفالت شده و رفت و آمد مردم را تحت‌الشعاع قرار داده است. این جاده هنوز تعمیر و بازسازی نشده و مشکلات زیادی را ایجاد کرده است.

اشکور از لحاظ تاریخی، گذشته درخشانی دارد و آثار باستانی زیادی که در این منطقه است، گواه این ادعاست، اما به علت نبود پیشگیری و برخورد قاطعانه، مورد هجوم سارقانی قرار گرفته که هویت ایرانی خود را فراموش کرده و به خاطر مادیات، هویت و تاریخ کشور خود را می‌فروشند.

همچنین اشکور از لحاظ سطح زیر کشت نهال فندق، رتبه اول را در کشور دارد ولی به علت نبود کشاورزی مکانیزه و نگهداری درختان به صورت سنتی، محصول نسبت به استاندارد جهانی بسیار کمتر بوده که باید کشاورزان منطقه را درباره علم روز کشاورزی آگاه کرد.


 (جستجو در تلگرام @yasooor)

عضویت در کانال یاسور نگین اشکورات                  https://t.me/yasooor  


دل نوشته های شیرین :

          

محمد رحمانپور:

من یکی ازاهالی یاسور ساکن در رامسر هستم . وقتی در کانال خوب شما مناظر زیبای وطنم یاسور را می بینم خاطرات دوران بچگی برام تدایی میشه هم غمگین میشم وهم شاد ازمدیر کانال نهایت تشکر وهمچنین ازپسرعموی خوبم جناب آقای فردین که زحمت می کشند ومناظر زیبای وطنمان یاسور را تهیه می کنند تشکر ویژه دارم امیدوارم باهمت مردم خوب یاسور یاسور همیشه سربلند آباد باشد. 


 (جستجو در تلگرام @yasooor)

عضویت در کانال یاسور نگین اشکورات                  https://t.me/yasooor 

دل نوشته های شیرین

مصطفی:

سلام خدمت همه اعضای محترم گروه


برای تهیه مستند از زندگینامه هنرمند فقید استاد موسی موسی پور یاسوری در حال جمع آوری اسناد و خاطرات ، یاداشت ، دست نوشته ، عکس های مرحوم هستم . چنانچه اگر شخصی از دوران زندگی مرحوم اسنادی دارد.  لطفا به این آدرس تلگرام  ارسال فرماید . با تشکر

@meysammoosapour 




 (جستجو در تلگرام @yasooor)

عضویت در کانال یاسور نگین اشکورات                  https://t.me/yasooor 

دل نوشته های شیرین

سلام

خدمت دوست گرامی

جناب اقای سعید عینی پور


برایتان  ارامش درون واسایش برون را

ازخداوند بزرگ  ارزو  میکنم.

وبه شما بابت  همه زحماتی که در خصوص  مدیریت  کار وبلاگتان  وکانال تلگرامی انجام می دهید  واقعا خسته نباشید میگویم .

ارزش کار  شما از ان جهت قابل ستایش است که بدون هیچگونه اجر و مزدی باعث شده اید حلقه های گم شده زنجیر اتحاد بین تمامی اهالی یاسور در هرکجای   

سرزمینمان ایران وحتی جهان  از گسختگی و افتراق به پیوستگی واتفاق منجر بشود.

بنده به سهم خودم از این همه تلاش شما سپاسگزارم وبه شما درود میفرستم.

دوست عزیز من همچنان در وبلاگ خود

/یاسور  بهشت من /  فعالیتهای ادبی خودم را دنبال میکنم  واز اینکه در کانال تلگرام شما اثار ارسالی سایر  دوستان یاسوری  را می بینم بسیار خوشحال هستم.

خصوصا عکسهای ارسالی.

دراینده  در کنار  شعرهایم در وبلاگ م با اجازه شما ودوستان محترم ا ز عکسهای ارسالی دوستان با ذکر  نامشان استفاده خواهم کرد   .

و هر ازگاهی علاوه در وبلاگ خود  در کانال تلگرامی شما  شعر یا  مطالب مناسب خواهم گذاشت.

دوستی با شما از افتخارات بنده میباشد.

دوستدار شما:

هادی رمضانپور یاسوری




عضویت در کانال یاسور نگین اشکورات

دل نوشته های شیرین3

سلام
امروز اولین باری بود که وبتون رو دیدم با این که الان ساری و دور از وطن هستم ولی احساس نزدیکی به زادگاه پدری دارم یاد پدربزرگ مرحومم رستم علی.یاد قامت خمیده ی مادربزرگ.یاد عسل طبیعی.یاد باغ گل گاوزبان.یادباغ فندق محلابون.یاد هیاهوی و شیطنت بچگانه.یاد پیاده روی 8 ساعته به لپاسر
و برای تداعی تمام این خاطرات از شما واقعا ممنون 

 

نویسنده: رستمی  

 

دل نوشته های شیرین

 

 

 

 

بنام خدا
سلام دوست گرامی

برایتان قبل از هر چیز ارزوی سلامتی وبهروزی را از خدا طلب میکنم

هرچند دیر وبه فاصله اما دوباره عشق به زادگاهم وادارم کرد تادوباره ضمن عرض سلام خدمت شما وتمامی یاسوریهای گرامی چه انانی که مربوط به نسل گذشته بوده وسعادت زیارتشان را داشته ام وسروران همیشگی بنده محسوب میشوند وهمیشه خاطرات من با نام ویاد شان پیوندی ناگسستنی دارد وچه نسل نوینی که سرمایه های اینده این سرزمین وزادگاه اجدای خود *یاسور* میباشند با توجه به یادداشت نخستم خدمت شما وبا توجه به قولی که داده بودم از انجایی که حاصل حدو چهل سال فعالیت ادبی من در حوزه *شعر *بوده وبه دلایل متعدد موفق به نشر انها بصورت کتاب نشده ام بر خود لازم دانستم که حداقل انها را به رویت عزیزان همولایتی خودم *یاسوریهای * عزیز قرار برسانم ودر اینده ای نزدیک در وبلاگی مستقل بنام * یاسور-- قلب من *به مرور خواهم گذاشت تا حداقل دوستداران شعر روستایم هر چند با سلایق وعلایق گونه گون وقابل احترام نظری هر چند کوتاه وبه دلخواه به اثار ادبی یکی از هم روستاییان خویش داشته باشند .
به پاس محبت های جنابعالی در تلاش برای شناساندن روستایی که من هر لحظه ودر هر مکان هنوز عطر پونه های کنار چشمه سارها تصویر قامت بلند راش دارها عطر گل گل گاو زبا ن و گل ختمی حتی تصویر روزهای مه گرفتگی از اسمان رود تا هفت خانی از پس کلاسی تا دلیجان وتله سر را در ذهن خویش چون معبودی عزیز به یادگار دارم وبا تمام وجودم حس میکنم در صورت قبول یک غزل ویک دو بیتی را تقدیم شما وشعر ی ازاد بنام *تنهایی * را تقدیم سروران وبزرگوران یاسور میکنم *
*در اخر یک گلایه * در نوشته قبلی من پسوند یاسوری من فراموشتان شده بود ا*
برای شما بهترینها را ارزو میکنم  


-هادی رمضانپور یاسوری-

پنجره

 

پنجره

پنجره های بسته . مژده . باز می شو ید
بهار میرسد ز ره . پر از نیاز می شو ید


صدای گرم باغبان . صدای پای غنچه ها
حکایتی شنیدنی ست که جمله ساز میشو ید


غبار خواب چهره تان زغم زدوده می شود
زعطر یاس ونسترن سبوی ناز می شو ید


به قاب خویش می کشید عروس سبز باغ را
طلایه دار عاشقان سر فراز می شو ید


صدای سبز جویبار نماز صبح و شامتان
وقتی به خلوت خدا . شکوه راز می شو ید


به دلبری قبای غنچه می درید
وقتی که همسخن به ناز به سرو ناز می شو ید


*هادی *دلم گرفت ز بی طراوتی باغ
پنجره های بسته کار ساز می شو ید


هادی رمضانپور یاسوری

معجزه سخن

 

 

معجزه سخن

به یک لبخند گاهی میتوان پیروز میدان شد

به حرفی تلخ هم عمری پشیمان شد


نه تسبیح و ردا و مهر و سجاده

به دل نشکستنی هم می توان هر دم مسلمان شد


هادی رمضانپور یاسوری

تنهایی

 

تنهایی
واین شبها
چه تاریکند وسرد و ابر الودند
تنم انگار میسوزد
نگاهم سرد ومبهوت است
کسی درب را نمی کوبد
صدای بی کسی تا دور دستها
میشود اوار
ودستانم پرستار تن تبدار مهتابند
نگاه من به جای لب می بوسند
لبانم با نگاه اواز می خوانند
دلم با هر سخن
از غربتی
یا هجرتی
اوار میگردد
نه نای رفتنم مانده ست
نه نای ماندنم
اما
نمی دانم
که این شب تا چه وقت بیتوته
خواهد کرد
درون خانه قلبم 

 

نویسنده: هادی رمضانپوریاسوری

کسی درب را نمی کوبد

 

کسی درب را نمی کوبد
نمی ارد خبر از روشنای روز
دلم از غصه دارد می شود
چون غنچه های نورسیده در مسیر بادها
پر پر
کسی با من سخن از صبح نمی گوید
هر از گاه ماهتابم میزند لبخند
فراز ابرهای درهم وبر هم
وهر چند تلخ
هر چند سرد
به خود اندیشه میدارم
میان خواب و بیداری
خدایا زندگی این است ؟  

 

هادی رمضانپوریاسوری

کسی درب را نمی کوبد

 

 

تمامی درد
تمامی رنج
کسی درب را نمی کوبد

نه پیکی 
 

قاصدی
حرفی
کلامی
نه اوازی
نه او ایی
سلامی

کسی درب را نمی کوبد

ومن
تنهای
تنهایم


هادی رمضانپور یاسوری

سرزمین مادری...

     سرزمین مادری...

       ای سرزمین مادری                مهر تو درجان من است

       مهر تو ای اقلیم عشق           بنیان ایمان من است

       زیباترین رویای من                  ای سجده گاه مادرم

       ای قبله گاه عاشقی               در کوچه باغ باورم

      دشت گل گل گاوزبان               سجاده شیدایی ام

ادامه مطلب ...

دل نوشته های شیرین

سلام دوست عزیز

بسیار خوشحالم که بعنوان فردی که ۳۴سال در شهر تهرانزندگی وفعالیت میکنم با تصاویر زادگاهم بوسیله شما اشنا میشوم وهنوز عطر گل گاوزبان/نسیم بادهفت خانی /تله سر/پسکلاسی/وصدای دلکش رودخانه/مه گرفتگی روستایم /چشمه های رجاخانه /هلی چال/و....دره ها /تپه ها/امامزاده و(علم واچینی تابستان/میوه های وحشی/کشت با گاو اهن وخرمن با اسب وکوپه های گندم وجو واسیاب یاسور ودلیجان وکوله باری که تا نزدیکی اسمانرود باید میرفتیم وبرمیگشتیم (نمیدانم ایاانها هنوز به سبک قدیمی پا برجایند یا نه)روزهای عروسی وعروسی بر پشت زیباترین اسب ده/....وهنوز که جلوی نانوایی های تهران عبور میکنم چشمهایم را می بندو وخود م را در جلوی تنورستان که زنهای ده به نوبت در ان نان می پختندمی بینم وعطر نان (کولاس یا کماج )را با تمامی سلولهی تنم احساس میکنم ** درود به شما که همت کرده اید و یاسور مرا به جهانییان شناسانده اید*** بنده  دارای فوق دیپلم راه وساختمان ولیسانس حقوق هستم وبعنوان کارشناس فنی در شهر داری منطقه دو تهران اخرین سالهای خدمتم را میگذرانم( فعالیتهای شخصی بنده /موسیقی/نقاشی /والبته بعنوان عضو انجمن ادبی شهرداری تهران شاعر روستای خویش هستم )افتخار میکنم یاسوری هستم . با تشکر زیادازشما

هادی رمضانپور یاسوری